مترسک ها

کی برام مرده
که من سه روزه براش تب و لرز کردم ؟!
نمیدونم!!!

نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:34 توسط مترسکـــ| |

برای تو
برای چشمهایت!
برای من
برای درد هایم!
برای ما...
برای اینهمه تنهایی
ای کاش خدا کاری بکند...!

نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:24 توسط مترسکـــ| |

دلم میسوزد برای زکریا که تو را ندیده مرد!!!
تمام درختهای انگور جهان از چشمهای تو آب میخورند ...

نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:21 توسط مترسکـــ| |

نه اینکه حرفی نباشد.
نه!
گلویی نمانده برای فریاد...!

نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:20 توسط مترسکـــ| |

نه تلخم نه شیرین
مزه ی بی تفاوتی می دهم اینروزها
جنس حالم زیاد مرغوب نیست...!

نوشته شده در چهار شنبه 25 آبان 1390برچسب:,ساعت 18:5 توسط مترسکـــ| |

Design By : Night Melody